بالاخره اومدیییییی
عزیزممممم...گل پسرممممم...قند عسلم...
بالاخره قدم رنجه فرمودید
بعد از یک شب پر از استرس و اضطراب بالاخره در ساعت 6 صبح روز دوشنبه 12 تیر ماه 1391 مطابق با 12 شعبان المعظم پا به این دنیا گذاشتی
اونشب همه دعا میکردیم ...بابا جون از عصر یکشنبه تو نماز خونه بیمارستان دعا میکرد شب رو هم تو ماشین دم در بیمارستان خوابید ...مامان هم همش منتظر اومدنت بود
اونشب مامان ننازو بابا محسن و عمو کریم و زن عمو و آقا مرتضی و خانمش هم اومدن بیمارستان... خاله هم که از عصر تا نیمه شب بیمارستان بود(ایلیا کوچولو هم که همش دنبال گربه ها تو حیاط بیمارستان میدویید) پدر جون و مادر جون هم همش از دزفول تماس میگرفتن و نگران بودند
خلاصه خوشکل پسر همه رو سر کار گذاشته بودی
تا اینکه ساعت 6:30 دقیقه خبر اومدنت رو به باباجون دادند... بعدش عمو کریم و زن عمو اومدن بیمارستان بعد از اونها هم خاله و بابا محسن... همه خوشحال بودن ...پدر جون و مادر جون هم تماس گرفتن . کلی خوشحال بودن...عمه زهرا...عموحسن...دایی محمدرضا...دایی امین و حتی عمو محمد مهدی از ایتالیا تماس گرفت و به بابا گفت از طرف من کلی ببوسش...
ساعت 11 به بابا جون و خاله اجازه دادن که ببیننت
باباجون وقتی بغلت کرد از خوشحالی گریش گرفت... گفت نمیدونی چه احساسی داشتم وقتی صدا گریش و شنیدم...بعدشم اووردنت پیش من...میگمااا شبیه بابات شدی ها
عزیز دلمممم
خوش آمدی...تولدت مبارک
صفای وجودت که به دنیامون صفا دادی...نفست گرم که گرما بخش زندگیمون شدی... آسمونت همیشه آبی و بدون غبار که آسمون دلهامون و ستاره باران کردی...دلت همیشه پاک مثل ضمیر پاک وجودت...
امیدوارم لوح قلبت همیشه سفید باشه و هیچ وقت سیاهی به خودش نبینه...بلا نبینی شادی بخش عمر ما
این روزها خیلی برای عاقبت بخیر شدنت دعا میکنم...دعا میکنم اونی بشی که خدا و امام زمان میخوان
میدونم که روزهای پر مسئولیت زندگیمون شروع شد
خدایا شکرت...شکرت که پسرمون رو قبل از هر چیزی سالم و سلامت به ما عنایت فرمودی... پس کمکمون کن تا به شکرانه این نعمت بیکرانت بچمون رو جوری تربیت کنیم که تو میخوای نه جوری که دشمنات میخوان...به راهی بره که تو دوست داری نه راهی که شیطان راهنماشه...خدایا مهدی یار کوچولومو در پناه خودت نگه دار...نگهش دار از هر چب شر وبدیه...نگهش دار از هر چی بلا و بدبختیه...نگهش دار از هر چی چشم بدو حسوده...نگهش دار از هرچی راه بد و ناصوابه...نگهش دار...
الهی و ربی من لی غیرک
یا صاحب الزمان... تو این شب تولدت ازت میخوام همونجوری که باباش باهات عهد کرده سرپرست و راهنمای مهدی یار ما باشی که همانا شما جز به راه خیر راهنمایی نمیکنید
آمین